ام البنین

3 نوحه ام البنین
آه و وا ویلا ـ آه و واویلا۲
ام البنینم بعد ازاین دیگر مخوانید
بامن سرود داغ گلهارا بخوانید
ای اهل یثرب ــ من بی بنینم
چرخ فلک کرد ــ باغم قرینم

ای اهل یثرب باغ گلهایم خزان شد
قد من از داغ جوا نـانـم کمان شد
من دا غــدار ــ کــرببلایم
من سفره دارــ بزم عزایم

گشته جوانانم به خاک وخون شناور
گلهای من درکربلا گردیده پر پر
ازحد فزون است ــ داغ غم من
پایان ندارد ــ این ماتم من

شیرم حلالت ای علمدار رشیدم
کردی مرا درنزد زهرا رو سفیدم
فرزند زهرا ــ شد داغدارت
جای من آمد ــ زهرا کنارت

مادر شنیدم دستهایت رابریدند
ازکینه ای عباس من فرقت دریدند
قدحسین از ــ داغ تو تاشد
شیون برایت ــ درخیمه ها شد


ام البنین

مرثیه ونوحه ام البنین مادرحضرت عباس علیه السلام

1 ام البنین
ام البنین ای مادر فضل و کرامت
ازما سلام بر لاله های نیک نامت

عزت همین بس، مادر عباس هستی
تو مادر آن لاله های یاس هســتی

نازم به حسن خلقت ای بانوی والآ
خواندی توخودرا خادم اولاد زهرا

گلـهـای زهرا را دمـادم یار بودی
برزینب و کلثوم او غمخوار بودی

وقتی قدم در خانـهٔ حیدر نـهـا دی
کردی ادب بر روی زینب بوسه دادی

ام الـوفا، ام الادب ، ام الـعـلـمـدار
رحمت به تو ای مادر دریای ایثار

عـبـاس تـو یـارو عـلـمـدار حسین بود
تاجان بتن داشت یاروغمخوارحسین بود

سقای دشت کربلا با ب الکرم بود
او پاسدار زینب و اهـل حرم بود

شد محفل ماتم به پا با آه و زاری
کردند ، دفنت در بقیع با سو گواری

اما دگـر جسمت نخورده تازیانه
تشییع نکردند پیکرت را مخفیانه

ای وای بـرآن لحظهٔ غـمبار حیدر
درنیمه ای شب دفن شد زهرای اطهر

ای وای بر اشک یتیمی حسینش
ای وای براشک دوچشم زینبینش
(ابراهیم ریاضی)

ام البنین

من مادر سقای دشت کربلایم
ام البنین ام الادب ام الوفایم

من آمدم تا زینبین را یار باشم
برلاله‌های فاطمه غمخوار باشم

گل پروریدم بهر گلزار حسینش
عباس من باشد علمدار حسینش

هستی من وقف گل دامان زهراست
عباس من قربانی جانان زهراست

گل پروریدم تا گلش تنها نباشد
زینب غریب دشت و صحراها نباشد
(ابراهیم ریاضی

زبان

زبان
ــــــــــــــــــــــــــ
تکــهٔ گوشتی که داریم در دها ن
اسم او بـاشد برا ی مـــا زبـــا ن

فک و کام تـوبـود زندان او
سی محافظ همچوزندان بان او

این زبـان گاهی بلـنـد ت میکند
گررها سازی به بندت مــیــکــنــد

گاهی میگوید سخن چون درناب
گاهی غرقت میکـنـد در چاه آ ب

شیوهٔ طرح بیان درعقل تو ست
انحصار این زبان درنقل توست

حـضــرت بـاقـر بـگـفـتـا بـربشر
ایـن زبـان باشد کـلـیـدخیروشر
(تحف العقول ص۲۹۸)

بهترین نعمت زبان است دردهن
عفت و آ دا بـی دارد هـرسخن

تــا دهن را وا کـنـی بـهـر بـیـان
میشود رازت به خلق الله عیان

گفت، پیغمبر به خلق این جهان
آدمی را ست، الجمال فی السان(۱)
ابراهیم ریاضی

(۱)رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : الجَمالُ في اللِّسانِ .[تحف العقول : 37 .]
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : زيبايى در زبان است.