قرآن

قرآن
انــوار کـلا م حـق هر گز نشود خا مو ش
هر آ یـــهٔ ا ز قر آن خو رشیدجهان آراست

ایـن مـصـحـف یز دا نی درسش بو د عزت
قر آن به بشر ها دی در ورطهٔ طوفانهاست

قــر آ ن کلا م حــق درشیوهٔ دیندا ریست
گـو یای حقیقت ها روشن گر ظلمت هاست

در بــعــد ز ما ن هرگـز قرآ ن نشود کهنه
تا د ا مــنــهٔ مــحـشر قـــر آ ن کتا ب ماست

زیـــبـــا ئی کا ر ما بـــا خواندن قرآن است
هـر قــصـــهٔ ا ز قرآ ن یاد آور عبرت هاست
ابراهیم ریاضی

میهن ما

(میهن ما)
میهن ما می‌شود روزی گلستان غم مخور
نابسامانی‌ها رسد روزی به پایان غم مخور
ـــ
بس که دیدیم رنج و ماتم از جفای روزگار
می ‌شود آخر تمام غم‌های دوران غم مخور
ـــ
ظلمتی ایام را تجربه کردیم سال‌ها
تاریکی‌ها می‌شود روزی فروزان غم مخور
ـــ
کرده‌ایم صدها جوان تقدیم راه انقلاب
زنده و جاوید باشند این عزیزان غم مخور
ـــ
کاخ استبداد و ظلمت چند روزی بیش نیست
سیل بنیادش بود خون شهیدان غم مخور
ـــ
قرن بیست ویک هزاران بادو طوفان در ره است
ناجیی مابین راه است توزطوفان غم مخور
ـــ
صابران را در بلا دستی خدا یاری کند
هر بلا را می‌رسد دارو و درمان غم مخور
ـــ
پرچمی توحید نماد اتحاد است اتحاد
تحت نامی پرچم توحیدو قرآن غم مخور
ـــ
ازبیک وقوم هزاره تاجیک وپشتون بلوچ
میشود آباد وطن باعهدوپیمان غم مخور
(ابراهیم ریاضی)

یاس من

( غربت علی)
یاس من شدی پرپر فاطمه حلالم کن
شمع خانهٔ حیدر فاطمه حلالم کن
پیش چشم حیدر شد بازویت کبود زهرا
تو فتادی پشت در فاطمه حلالم کن


غربت علی پیداست ای حبیبهٔ حیدر
بسته بود دستانم تو فتادی پشت در
گرید ازفراق تو کودکان بی مادر
یارو همدم حیدر فاطمه حلالم کن


هستیی علی امشب رفتی تو از این خانه
خانه بر علی باشد بعد تو چو غم خانه
ای پرستوی حیدر پر زدی زکاشانه
یادگار پیغمبر فاطمه حلالم کن


ناله دارد از داغت زینبینی تو زهرا
زانو در بغل دارد نور عین تو زهرا
تو بگو چه سازم من با حسین تو زهرا
بازو وپرحیدرفاطمه حلالم کن


شاهد غم حیدر کوچه‌های این شهر است
کوچه بنی هاشم گویی با علی قهر است
مسئولیتم زهرا در عزای تو صبر است(۱)
ای کبوتر حیدر فاطمه حلالم کن
(ابراهیم ریاضی)
ـــــــــــــــــــــــــ
(۱)خصایص الائمه (رضی) ص73


ام البنین

3 نوحه ام البنین
آه و وا ویلا ـ آه و واویلا۲
ام البنینم بعد ازاین دیگر مخوانید
بامن سرود داغ گلهارا بخوانید
ای اهل یثرب ــ من بی بنینم
چرخ فلک کرد ــ باغم قرینم

ای اهل یثرب باغ گلهایم خزان شد
قد من از داغ جوا نـانـم کمان شد
من دا غــدار ــ کــرببلایم
من سفره دارــ بزم عزایم

گشته جوانانم به خاک وخون شناور
گلهای من درکربلا گردیده پر پر
ازحد فزون است ــ داغ غم من
پایان ندارد ــ این ماتم من

شیرم حلالت ای علمدار رشیدم
کردی مرا درنزد زهرا رو سفیدم
فرزند زهرا ــ شد داغدارت
جای من آمد ــ زهرا کنارت

مادر شنیدم دستهایت رابریدند
ازکینه ای عباس من فرقت دریدند
قدحسین از ــ داغ تو تاشد
شیون برایت ــ درخیمه ها شد


ام البنین

مرثیه ونوحه ام البنین مادرحضرت عباس علیه السلام

1 ام البنین
ام البنین ای مادر فضل و کرامت
ازما سلام بر لاله های نیک نامت

عزت همین بس، مادر عباس هستی
تو مادر آن لاله های یاس هســتی

نازم به حسن خلقت ای بانوی والآ
خواندی توخودرا خادم اولاد زهرا

گلـهـای زهرا را دمـادم یار بودی
برزینب و کلثوم او غمخوار بودی

وقتی قدم در خانـهٔ حیدر نـهـا دی
کردی ادب بر روی زینب بوسه دادی

ام الـوفا، ام الادب ، ام الـعـلـمـدار
رحمت به تو ای مادر دریای ایثار

عـبـاس تـو یـارو عـلـمـدار حسین بود
تاجان بتن داشت یاروغمخوارحسین بود

سقای دشت کربلا با ب الکرم بود
او پاسدار زینب و اهـل حرم بود

شد محفل ماتم به پا با آه و زاری
کردند ، دفنت در بقیع با سو گواری

اما دگـر جسمت نخورده تازیانه
تشییع نکردند پیکرت را مخفیانه

ای وای بـرآن لحظهٔ غـمبار حیدر
درنیمه ای شب دفن شد زهرای اطهر

ای وای بر اشک یتیمی حسینش
ای وای براشک دوچشم زینبینش
(ابراهیم ریاضی)

ام البنین

من مادر سقای دشت کربلایم
ام البنین ام الادب ام الوفایم

من آمدم تا زینبین را یار باشم
برلاله‌های فاطمه غمخوار باشم

گل پروریدم بهر گلزار حسینش
عباس من باشد علمدار حسینش

هستی من وقف گل دامان زهراست
عباس من قربانی جانان زهراست

گل پروریدم تا گلش تنها نباشد
زینب غریب دشت و صحراها نباشد
(ابراهیم ریاضی

زبان

زبان
ــــــــــــــــــــــــــ
تکــهٔ گوشتی که داریم در دها ن
اسم او بـاشد برا ی مـــا زبـــا ن

فک و کام تـوبـود زندان او
سی محافظ همچوزندان بان او

این زبـان گاهی بلـنـد ت میکند
گررها سازی به بندت مــیــکــنــد

گاهی میگوید سخن چون درناب
گاهی غرقت میکـنـد در چاه آ ب

شیوهٔ طرح بیان درعقل تو ست
انحصار این زبان درنقل توست

حـضــرت بـاقـر بـگـفـتـا بـربشر
ایـن زبـان باشد کـلـیـدخیروشر
(تحف العقول ص۲۹۸)

بهترین نعمت زبان است دردهن
عفت و آ دا بـی دارد هـرسخن

تــا دهن را وا کـنـی بـهـر بـیـان
میشود رازت به خلق الله عیان

گفت، پیغمبر به خلق این جهان
آدمی را ست، الجمال فی السان(۱)
ابراهیم ریاضی

(۱)رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : الجَمالُ في اللِّسانِ .[تحف العقول : 37 .]
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : زيبايى در زبان است.

نوای دل

ربِّ اشْرَحْ لي صَدري و یَسِّرْ لی أمری و احْلل عُقدةً مِنْ لساني یَفقَهوا قَوْلی : اشعار آیینی
ابراهیمریاضی https://eitaa.com/navayedelEbrahimryazi
شماره تماس 09109973641

ایوای

1404/8/28
ای وای از این غم‌ها۲

مظلومه یار من مقتول پشت در
علی شده تنها حبیبهٔ حیدر

میان این مردم غریب و تنهایم
بعد از تو یا زهرا اسیر غم‌هایم

کبوترم رفتی چه زود از این خانه
نشسته در ماتم خانه و کاشانه

یار جوانی من زهرا حلالم کن
ای قدکمان من زهرا حلالم کن

بیت علی امشب تاریک و خاموش است
در ماتمت زهرا زغم سیه پوش است

پروانه‌های تو امشب عزادارند
طفلان معصومت از دیده غمبارند

سوسو زنان(۱) رفتی شمع علی امشب
بی تو چه سازم با چشم تری زینب

اجر رسالت را چه خوب ادا کردند
به آل پیغمبر ظلم و جفا کردند

ز کینه آزردند سردار خیبر را
زدند و با سیلی یاس پیامبر را
(ابراهیم ریاضی)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱- سوسوزنان یعنی چراغ کم نور
گاهی روشن گاهی خاموش)

ماه صیام

1 ماه رمضان
ــــــــــــــــــ
اهلا و سهلا ماه طاعات و عبادات
اهلا و سهلا ماه شب‌های مناجات

اهلا و سهلا ای مهی دریای غفران
اهلا و سهلا ای بـهــار اهل قرآن

خوش آمدی ماه خداوندی تبارک
خوش آمدی برمومنین بادا مبارک

خوش آمدی ماه کرامات ماه رحمت
خوش آمدی ای ماه عفوو ماه عزت

سی روز را، برسفره ای عزت نشستن
زنجـیـر دیـوی نفس امـاره شکستن

ماه طناب و بند شیطان رابریدن
ماه خدا را دیدن و خودرا ندیدن

ماه جهاد اکـبــرو ازخود رهایی
ماه رهایی از ریاو خود نما یی

شبهای احیـائش همـه پر رمزو رازاست
پی پرده گویم باب رحمت بازی بازاست